ساعت ده و نیم صبح است از خواب بیدار می شوی ، مادر خیره شده گوشه ی حیاط ، چیزی تغییر کرده است و این حس را مادر میفهمد ... مادر روشنایی چشم هایش را از دست داده است . مادر غمگین میباشد . مادر چیزی را از دست داده است برای فهمیدنش باید جای او باشی .  مادر طاقت ندارد ... مادر دارد پیر می شود ... میفهمی